پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

به من چه، به تو چه.

شنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۱۲:۲۳ ق.ظ
عین - دوست مهربان من و در عین حال یکی از اقوامم - ترم یک ازدواج کرد و ترم دو از دانشگاه به دلیل عدم علاقه انصراف داد. به خاطر دارم که از زمان انصرافش تا همین لحظه کنونی - که نزدیک ۳ سال می گذرد - همیشه عذاب آور ترین سوال برایش، سوال از درس و دانشگاه بوده. بدترین احساس برایش این بوده که باید برای هر کسی توضیح دهد که دیگر دانشگاه نمی رود و با سیل سرزنش آدم ها رو به رو می شد. سرزنش آدم هایی که درکش نمی کردند و ادراکی از علاقه و روحیات و سیر انتخاب رشته ی اشتباهش نداشتند. اقوام و بقیه دوستان، نه از سر بدجنسی بلکه فقط از سر باز کردن بحث، اولین سوالی که از او می پرسیدند صاااف به دانشگاه و بعد هم به بچه دار شدن بر می گشت و من اکراه از پاسخ دادن را در چهره عین می دیدم. انگار که او در هیچ جمعی احساس آرامش و امنیت نمی کرد. انگار در جمع فامیل و اقوام باید آماده رو به رو شدن با سوالاتی مثل «دانشگاه نمیری نه؟» یا «دیگه نوبت بچه ست هاااا» می شد و طبیعتا این نوع ارتباط، خوشایند هیچ کس نیست.
دیروز بعد مدت ها رفته بودم جلسه. جدای از آنکه گاها تیکه های بعضی دوستانم در مورد کمرنگ شدن حضورم را می شنیدم، استادم به شوخی گفت که تو این مدت به بهانه کنکور کمرنگ شده بودی، باید حتما نتیجه خوبی بگیری. راستش انتظار درک شدن از آدمهای دوری مثل استادم یا حتی بقیه دوستانمرا در این مورد ندارم. این حرف ها اصلا ناراحتم نمی کند، فقط به خودم یادآور می شوم که چقدر هر حرف ساده و هر سوال معمول و نرمالی که از آدم ها می پرسیم، می تواند به فشار روی آن شخص اضافه کند. 
چرا کسی که ازدواج نکرده باید از حضورش در جمع فامیل و اقوام و دوستان احساس امنیت نکند و مدام از سوال «چرا هنوز ازدواج نکردی؟» بترسد؟ شاید شرایط و تجربیاتی دارد که نمی تواند توضیح دهد. چرا یک زن متاهل باید در مورد فرزند دار شدن یا نشدنش به آدم های غیر نزدیک و دور زندگی اش جواب پس بدهد؟ شاید یک مشکل پزشکی وجود دارد یا اصلا به دلایلی علاقمند به بچه دار شدن نیستند! چرا کسی در مورد ادامه تحصیل دادن یا ندادن یا اشتغالش باید به افراد مختلف توضیح بدهد؟ البته قرار نیست در پاسخ این سوال ها، به تندی رفتار شود. باید بدانیم که اینها حرف است و از یک گوش بشنویم و از گوش دیگر در کنیم. هر چقدر ساده تر بگیریم راحت تریم. من مخالف صحبت با دیگران نیستم. مخالف این نیستم که از کار دیگران گره‌ای بگشاییم، مخالف این نیستم که سعی کنیم اگر کمکی از دستمان بر می آید در مورد دیگران انجام دهیم، اما اگر جواب این سوال ها تنها به ارضای حس کنجکاوی آدم های معمول و دور زندگی ما کمک کند، پرسیدن این سوال ها را نه برای خودم و نه برای دیگران جایز نمی دانم. من تلاش می کنم برای آدم ها دعا کنم. دعا کنم که گره از امر ازدواج عزیزان و دوستانم و همممه را بگشاید، دعا کنم که به هر خانواده دو نفره‌ای فرزندان و نسلی پاک و صالح بدهد، دعا می کنم موفقیت در تحصیل و شغل و پیدا کردن راه درست نصیب همه شود، اما پرسیدن اینها از خود آن شخص ؟ [تلاش می کنم که اینگونه باشد:] هرگز! هرگز!
  • ۰۱/۰۲/۱۷
  • سایه

نظرات (۱)

  • امید اهروانی
  • عالی بود

    پاسخ:
    اگر کامنتتون جهت معرفی وبلاگتون نیست و واقعا متن رو خوندید: متشکرم.
    اگر نه، لطفا اینجا از این مدل کامنت ها نگذارید سپاس.
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">