Imperfection
تلاش برای بی عیب و نقصی بودن، باعث میشود منکر این حقیقت شویم که هیچ چیز کامل نیست. به دنبال خوب مطلق بودن در این جهان، باعث میشود حقایق زیبا ولی ناکامل زندگی مان را نبینیم. اینکه همیشه شرایط زندگی در ایدهآل ترین حالت خود نباشد ویژگی حتمی این دنیاست و مبارزه با این ویژگی تنها برای ما اضطراب و نارضایتی به دنبال دارد. باعث میشود که وقتی ما ۱۰۰ را نداریم، ۹۰ خودمان را «بد و ناکافی» بپنداریم. تلاش برای کامل بودن، طبیعتا ناامیدی در پی دارد چون «نرسیدن» نتیجهی حتمی این سعی است. هیچ زندگیای نمیتواند همیشه عالی باشد، هیچ خانوادهای بی عیب و نقصی نیستند، هیچ کس والدینی تمام عیار ندارد، هیچ همسر و دوست و خواهر و برادری نمیتوانند بدون اشتباه و کامل باب میل و طبع ما باشند. آنچه که مهم است، پذیرش آنچه هستیم و داریم، و تلاش برای بهبود آن و صد البته «سازگاری» ست. بپذیریم که نه ما و نه اطرافیانمان، قرار نیست همیشه عالی ترین آدم دنیا باشیم. مثلا قرار نیست همیشه در جمع خوب صحبت کنیم! گاهی هم تپق می زنیم. قرار نیست همیشه بهترین نمره یا رتبه را بیاوریم! چون گاهی هم از درس خواندن خسته می شویم! قرار نیست همیشه در روابط بین فردی مان اوضاع گل و بلبل باشد! چون گاهی دعوا میکنیم. حتی قرار نیست همیشه بوی عطر بدهیم! چون گاهی عرق می کنیم.
منظورم از این حرف ها، این نیست که از حرکت بایستیم و سکون را بپذیریم و «هر چه باداباد» گویان هیچ کاری نکنیم منظورم این است که قبل از هر حرکت و فعالیت و ارادهای برای تغییر، این را بپذیریم که ما نمیتوانیم همیشه کامل باشیم و کامل ترین ها را داشته باشیم! کامل و عالی فقط خداست و ما هم مخلوق ناچیزی از اوییم. ناکامل. ناکافی. غیر عالی.
- ۰۰/۱۰/۰۱