شیشه پاک کن
حس میکنم تاریک شده ام. البته نه که قبلش خیلی صاف و زلال بوده باشم ها، نه اصلا، اما حداقل اگر نسبت به قبل حساب کنیم کمی شیشه دلم کدر «تر» شده. حس میکنم دوست دارم [و نیاز دارم!] کمی صحیفه بخوانم، کمی قرآن را ورق بزنم، برای بقیه دعا کنم، بعد نماز فوری از جایم نپرم و با طمانینه اندکی نام عزیزانم را بر زبان آورم و یادشان کنم. حس میکنم گرد و غبار روحم را گرفته، از منشأ نور فاصلهام بیشتر شده، نمیدانم دقیقا چه طور توصیفش کنم! مثلا انگار که یک چیز کثیف به نام دنیا مرا در خودش غرق کرده باشد. قلبم رقیق نیست و این اذیتم می کند. باید هر چه زودتر یک چاره ای برایش پیدا کنم. چاره ای در حد شبی یک صفحه قرآن، شبی یک دعای صحیفه، روزی یک دعای فرج. به نظر ساده می آید اما برای دلهای گرد و غبار گرفته جواب است. جوابِ جواب!
- ۰۰/۰۹/۲۹
خیلی زیاد همزادپنداری میکنم با این پستت.