پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

شیشه پاک کن

دوشنبه, ۲۹ آذر ۱۴۰۰، ۰۱:۳۵ ق.ظ

حس می‌کنم تاریک شده ام. البته نه که قبلش خیلی صاف و زلال بوده باشم ها، نه اصلا، اما حداقل اگر نسبت به قبل حساب کنیم کمی شیشه دلم کدر «تر» شده. حس می‌کنم دوست دارم [و نیاز دارم!] کمی صحیفه بخوانم، کمی قرآن را ورق بزنم، برای بقیه دعا کنم، بعد نماز فوری از جایم نپرم و با طمانینه اندکی نام عزیزانم را بر زبان آورم و یادشان کنم. حس می‌کنم گرد و غبار روحم را گرفته، از منشأ نور فاصله‌ام بیشتر شده، نمی‌دانم دقیقا چه طور توصیفش کنم! مثلا انگار که یک چیز کثیف به نام دنیا مرا در خودش غرق کرده باشد. قلبم رقیق نیست و این اذیتم می کند. باید هر چه زودتر یک چاره ای برایش پیدا کنم. چاره ای در حد شبی یک صفحه قرآن، شبی یک دعای صحیفه، روزی یک دعای فرج. به نظر ساده می آید اما برای دل‌های گرد و غبار گرفته جواب است. جوابِ جواب!

  • ۰۰/۰۹/۲۹
  • سایه

نظرات (۲)

خیلی زیاد همزادپنداری می‌کنم با این پستت.

پاسخ:
نمی‌دونم خوشحال باشم یا ناراحت :(
  • صابر اکبری خضری
  • درود 

    همین حس دغدغه شما رو خیلی ها شاید از دست داده باشند. ان شاالله قسمت شد در حرم دعاگوی همه و شما خواهم بود.

    تو مگو ما را بدان شه بار نیست

    با کریمان کارها دشوار نیست

    پاسخ:
    سلامت باشین، ایشالا در حد دغدغه نمونه و فراتر بره ...
    ان شاء الله. دعاگوی ما باشید که محتاج دعاییم.
    به به 👌🏻
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">