پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

جوجه ای در تلاش برای شکستن تخم.

دوشنبه, ۲۲ آذر ۱۴۰۰، ۰۵:۲۴ ب.ظ

وقتی چیزی برای از دست دادن ندارم بی باک می شوم. گستاخ و جسور. می زنم به دل دشمن، می دوم در دشت و بیابان، کوله به پشت کل دنیا را می گردم، سرخوشانه به هر کس و هر چیز که پیش بیاید می خندم و حقیقتا چیزی برایم مطرح نیست. ولی وقتی چیزی را به دست آورده باشم ناگهان ترس برم می دارد که نکند از دستش بدهم؟ نکند اتفاقی بیفتد؟ و می شوم سایه ای محتاط و حساس. به جای زدن به دل دشمن، پشت سنگر پناه می گیرم. به جای دویدن در دشت و بیابان، آهسته و قدم به قدم راه های آسفالت را طی می کنم. به جای کوله به پشت کل دنیا را گشتن، هزار تا چمدان بر میدارم و ده دفعه بلیط هواپیمایم را چک می کنم. نگران هر نگاه و هر لبخند و نیشخند آدم ها می شوم و دیگر همه چیز مطرح می شود! من فقط سعی می کنم آرام آرام از دایره امنم بیرون بیایم و تجربه کنم. و البته این تصمیم بدون تو امکان پذیر نبود.

  • ۰۰/۰۹/۲۲
  • سایه

نظرات (۱)

صوفی ما که ز وِرد سحری مست شدی

شامگاهش نگران باش که سرخوش باشد...

پاسخ:
👌🏻👌🏻
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">