پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

حسرت دلخواه من

پنجشنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۹، ۰۸:۰۹ ب.ظ

اما باید خودمان را آماده کنیم که به چیز هایی که خیلی می خواهیم نرسیم! جزء از کل [آن کتاب زیبا و عمیق] اینطوری شروع می شود: «اگر کائنات تصمیم بگیرد درسی دردناک به ما انسان‌ها بدهد، که البته این درس هم به هیچ درد زندگی آینده‌مان نخورد، مثل روز روشن است که ورزشکار باید پایش را از دست بدهد، فیلسوف عقلش، نقاش چشمش، آهنگساز گوشش و آشپز زبانش را. درس من؟ من آزادی‌ام را از دست دادم و اسیر زندانی عجیب شدم.. »

جای کائنات بگذارید "خدا" و جای درسی دردناک بدهد بگذارید "مدام بنده ی نیازمند بودنمان را یادآوری کند" و بعد می شود یک پاراگراف واقعا درست ...

  • ۹۹/۰۳/۲۹
  • سایه

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">