پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

سوال خیلییی خوبی بووود، مثثثثبت.

چهارشنبه, ۲۸ مهر ۱۴۰۰، ۰۹:۳۶ ب.ظ

آقای مشیری! شما پرسیدید «دل که تنگ است، کجا باید رفت؟» و باید بگویم امروز همین سوال به ذهن من هم خطور کرد. شما پرسیدید «تو کیستی که من این‌گونه بی تو بی تابم؟ شب از هجوم خیالت نمی‌برد خوابم؟» و من با همین پرسش متولد شده‌ام و ۲۱ سال است که با آن زندگی می‌کنم! شما شعر بسیار دلیِ «ای بازگشته» را با این سوال تمام می‌کنید «ای جان غم گرفته، بگو دور از آن نگاه، در چشمه‌ی کدام تبسم بجویمت؟» و من هم مدت‌های مدیدی ست روز‌هایم را با همین پرسش تمام می‌کنم. آقای مشیری خدایتان بیامرزد چه سوال های خوبی می‌پرسید ولی فکر کنم هیچ کس جواب این سوال ها را نمی‌داند! 

*عنوان از مکالماتم با بچه‌های یازدهم انسانی وقتی بخاطر سوال خوبشان، مثبت می‌گیرند.

  • ۰۰/۰۷/۲۸
  • سایه

نظرات (۱)

آدم سوالا رو که مطرح می کنه باید بهش جواب هم بده. مرسی اه.

پاسخ:
قابل توجه آقای مشیری!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">