پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

دهان آسفالت.

دوشنبه, ۲۶ مهر ۱۴۰۰، ۰۹:۲۵ ب.ظ

ترم آخر همه‌ی استاد ها یادشان افتاده مقاله و ارائه رول پلی بخواهند و هر هفته کوییز بگیرند. دهقانی برای درس بهداشت روان گفته هر هفته از مقاله های زبان اصلی‌ای که می‌فرستد کوییز می‌گیرد. امروز ۶ مقاله فرستاده که یکی ۴۲ و یکی دیگر ۲۰ صفحه دارد و همه را برای جلسه‌ی بعدی می‌خواهد. دوست داشتم به او بگویم بزرگوار با این حساب که روانم خیلی غیر بهداشتی می‌شود! اشکالی ندارد، ظاهراً قسمت ما هم این است که این ترم دهانمان بدجور سرویس شود تا خاطره‌ای به یاد ماندنی ای از تحصیل در این دانشکده زیبا داشته باشیم. البته که من واقعا دانشکده‌مان را دوست دارم. هر چقدر هم در و دیوارش مثل بیمارستان دلگیر باشد و استاد های عتیقه در آن فراوان یافت شود.

  • ۰۰/۰۷/۲۶
  • سایه

نظرات (۱)

برگاااااام

پاسخ:
برگ‌هایت، برگ‌هایم.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">