میانه.
دوشنبه, ۲۶ مهر ۱۴۰۰، ۰۸:۱۶ ب.ظ
برای هیچ کس قابل باور نیست ولی به معنای واقعی کلمه دقیقا وسطِ وسطِ وسطِ خوف و رجا غوطه ورم. همان نقطهی تعادل که به هیچ سمتی میل نمیکنی و همان جا معلق میایستی. همانجا ایستادهام و منتظرم که به سمتی پرتاب شوم. خودم را به هر سمتی میکشانم دوباره به نقطهی وسط بازمیگردد. انگار نمیتواند هیچ کدام را بپذیرد. نه خوف خوف دارد، نه رجای رجا. من دقیقا همان وسطام. همان نقطهای که سکه نه شیر میفتد و نه خط. همان جایی هستم که دو نفر با وزن یکسان یکسان روی الاکلنگ مینشینند. همان جایی که دما نه مثبت است و نه منفی، همان جایی که نه گریه میکنم و نه میخندم، من همانجا ایستادهام، با چشم هایی منتظر و دست هایی ناتوان.
- ۰۰/۰۷/۲۶