پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

شرحی مختصر.

پنجشنبه, ۸ مهر ۱۴۰۰، ۱۱:۱۶ ب.ظ
این شب ها زودتر از شب های قبل می‌خوابم. چون خسته ترم. ولی درس نخوانده ام و راستش این ماجرا خیلی نگرانم می‌کند. نه چون خیلی خرخوان هستم فقط چون آخرین رتبه قبولی دانشگاه و رشته ای که می‌خواهم ۶ یا نهایتا ۸ است و با این اوضاع چنین چیزی محقق نمی‌شود. البته من به نتیجه کار ندارم، نتیجه روزی‌ست و روزی را خدا می‌رساند اما من باید توانم را بگذارم و خب دارم این کار را نمی‌کنم! و این بد است. خیلی بد. تمرکز سخت است، با وجود مدرسه و کلاس های آموزشگاه کتابخانه رفتن میسر نمی‌شود و برنامه هایم همه مانده. امیدوارم خدا کمک‌م کند. فقط همین.
* پست قبل را آرشیو کردم. به دلم نمی‌ نشست.
  • ۰۰/۰۷/۰۸
  • سایه

نظرات (۳)

پست قبل راجع به خدا و چمران اینا بود ؟

اتفاقا تنها پستی که به دل من نشست اون بود :)

پاسخ:
آره :) جدا؟ :) یکم بگذره ببینم دلم باهاش صاف شد از آرشیو درش میارم
حالا واقعا از بین این همه پست تنها پست دل نشین اون بود؟ :))

خب من مدت کمیه دنبال میکنم ؛ ضمن اینکه ارشیو خوانی هم نکردم اینجا رو...

پس صرفا از اونایی که خوندم (تعداد محدودی بودن) این یکی به دل نشست :)

پاسخ:
مزاح کردم البته، ولی ممنون از لطفت :****

قبل از هرچیزی استرس نداشته باش و کمال‌طلبانه برنامه‌ریزی نکن.

امیدوارم همه‌چیز خیلی خوب پیش بره و اتفاقی که باید، برات بیفته.

پاسخ:
آره حتما حتما. ممنون از لطف و محبتت. :**
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">