گوشهای پر شده.
جمعه, ۲ مهر ۱۴۰۰، ۱۱:۰۴ ق.ظ
خدایا. مرا از غیبت و قضاوت نسبت به بنده هایت - خواه دانش آموز باشد، خواه فلان فامیل دور و نزدیک، خواه همکار کادر اجرایی و آموزشی - دور بدار و به من توانی اعطا کن که از این ورطه رخت خویش بیرون کِشم و اصلا قاطی این جمع ها نشوم. حس میکنم در مدرسه گوشهایم انقدر به شنیدن غیبت و قضاوت و حرف پشت این و آن عادت کرده که از اینها پر شده. انگار به شنیدن فلان دانش آموز آدم «بیخودی» ست عادت کرده ام. انگار قضاوت آدم ها بر اساس یکسری معیار و ملاک از پیش تعیین شدهی شخصی خاص برایم عادی شده. خدایا من خیلی میترسم که شبیه به این آدم ها شوم و هیچ کس جز تو بر حفظ کردن آدم ها قادر نیست. پناه میبرم به خودت از شبیه شدن به آدم هایی که کارشان را درست نمیدانم.
- ۰۰/۰۷/۰۲
درود بر شما دقیق بود.
هم این پست و هم پست قبلی (آسیب نشناسی) گویا یک رشه واحد داره، این که برای شناخت، تحلیل یا نظر راجع به ادم ها، به جای این که بریم توی جهان خود اون ها و درونی درکشون کنیم، با متر و معبارها و دسته بندی های از پیش تعیین شده، از بیرون بفهمیمشون.