پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

با حافظ هم شوخی.

چهارشنبه, ۳۱ شهریور ۱۴۰۰، ۱۲:۵۶ ق.ظ

فال حافظ زدم، آن رِند غزل‌خوان هم گفت ... (چی گفت؟)

در گوش من گفت ... (چی گفت؟)

همین الان گفت ... (چی گفت؟)

رو پشت بوم گفت ... (چی گفت؟)

من زن آرمین نمیشم! (چرا نمیشم؟)

اگر بشم کشته میشم!

*ببخشید قرار نبود آخرش اینگونه تمام شود.

*اصل شعر چیز دیگری‌ست طبیعتاً :))

  • ۰۰/۰۶/۳۱
  • سایه

نظرات (۳)

وای این اهنگ مورد علاقه بچگیم بووود XDDD

 

پاسخ:
یه مدت متاسفانه باب شده بود
پست منم پس لرزه های همون یه مدته

😂 واقعا با حافظ هم شوخی؟ 

پاسخ:
این همه شب یلدا مفت و مجانی فاتحه نثار روحش کردیم دیوانش رو خوندیم، در این حدو حق داریم به گردنشون :)

حله پس:))) 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">