پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

[بدون قصه و بوسه] تلاش کن که بخوابی!

پنجشنبه, ۲۵ شهریور ۱۴۰۰، ۰۲:۴۲ ق.ظ

پس از حزنِ مبارک؛ شبت بلند! غمت نیز!

غمت بخیر! شبت نیز!

شب است مرد حسابی.

*آقای چاووشی.

  • ۰۰/۰۶/۲۵
  • سایه

نظرات (۴)

من دیگه عادت کردم به بی‌خوابی😶

پاسخ:
پس عنوان برای توئه، حقیقتا تلاش کن که بخوابی :)

همچنین من /:

اصلا انگار تا ساعت 5 نشه نمیشه

پاسخ:
منم اینطوری بودم، ولی خواب شب واجبه.
  • صابر اکبری خضری
  • چه خیال ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی!

    پاسخ:
    ظاهراً برای خیلی ها مجال خواب نمی‌باشدشان ز دست خیال ...

    چه حرفا! چه چیزا! دیگه واقعا جا داره شاخ دربیارم:)))) 

    پاسخ:
    آره واقعا که جا داره بهت حق میدم :)) 
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">