پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

۱۵۰۰

دوشنبه, ۲۲ شهریور ۱۴۰۰، ۱۰:۱۲ ب.ظ

سه چیز مرا در رابطه با همسر آینده‌ام می‌ترساند:

1. اگر نتوانم آدرس وبلاگم را به او بدهم چه؟ یا اگر حوصله ی خواندن نوشته هایم را نداشته باشد، چه کار کنم؟

2. اگر حرف هم را نفهمیم چه؟ منظورم از فهمیدن، همان جنس فهمیدنی ست که وقتی با سپیدار حرف می‌زنم می‌گویم "وای دقییییقا می‌فهمم چی میگی!!" نه لزوما متوجه شدن.

3. اگر نتوانم در هیچ زمینه ای تحسینش کنم چی؟ خیلی ترسناک است.

  • ۰۰/۰۶/۲۲
  • سایه

نظرات (۱)

هر سه مشترک‌ترین.

مورد دو که کابوس زندگیمه

پاسخ:
*گریه حضار* :((
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">