پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

شایدم بخاطر همین اخلاقمه

پنجشنبه, ۱۸ شهریور ۱۴۰۰، ۱۱:۰۰ ب.ظ

کاش وقتی صبح ها آلارم های متعدد و پشت سر هم گوشی‌ام را خاموش می‌کنم، لحظه ای از خودم بپرسم: اصلا چرا باید اینطور رگباری پشت هم آلارم تنظیم کنم؟ آیا دیشبش مرضی داشتم؟ آیا اسکل بودم و می‌خواستم خودم را عذاب دهم یا کار مهمی دارم؟ با جواب دادن این پرسش، 90 درصد مشکل خواب ماندنم حل خواهد شد.

  • ۰۰/۰۶/۱۸
  • سایه

نظرات (۵)

دقیقا :))) و البته این‌که هر صبح با خودم می‌گم اصلا دنیا ارزش این رو نداره که صبح‌‌ها بخاطرش نخوابی، در خواب‌ موندنم دخیله =)

پاسخ:
:)))
منم صبح هایی که زود از خواب بیدار شدم و فقط یکی دو ساعت خوابیدم، ورد زبونم در طول روز «دیگه به درد نمیخوره این دنیا» عه
  • صابر اکبری خضری
  • مشکل اینجاست که من هم 90 درصد اوقات این سوال رو از خودم می پرسم و از قضا پاسخش اینه حالا عجله ای هم نیست و دو ساعت دیگه بلند میشم پایان نامه رو می نویسم وادامه خواب رو میرم :)

    پاسخ:
    اگر واقعا عجله ای نباشه، که خب نوش جانتون!

    من به درجه‌ای از عرفان رسیدم که اصلا صدای آلارم گوشیمو نمیشنوم :/

    پاسخ:
    رسد آدمی به جایی که آره خلاصه :)

    میتونم این نوشته رو با طلا بنویسم و بزنم سر در اتاق، یا تخت، یا بهترین جای ممکن

    پاسخ:
    انتخاب واحدت ترم ۳ :)

    😂😂🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">