پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

ایشالا که خیره

شنبه, ۶ شهریور ۱۴۰۰، ۰۷:۱۱ ب.ظ

«خیر» چیز عجیبی ست. ابتدا که آن را می‌شنوی تصور می‌کنی بهترین چیز دنیا رخ داده و «خیر» هم همراهش آمده است. فکر می‌کنی خب الان باید هر چه که می‌خواستی به دست آورده باشی و «خیر» را ملاقات کنی، ولی یکهو می‌بینی نه تنها خواسته ای به دست نیاوردی، بلکه مثلا دست و پایت هم قطع شده و خودت در بستر بیماری افتاده ای و هر چه که داشته ای را از تو گرفته اند و می‌گویند: «خیره ایشالا!»

خیر چیز واقعا عجیبی ست. به یک نفر که رتبه ی کنکورش شده ۱۰۰۰۰ میتوانی بگویی خیر است، به یک نفر که رتبه ی کنکورش ۱۰ شده هم! شاید به نظر ساده بیاید ولی مرا عمیقا به فکر فرو می‌برد. طبیعتاً «خیر» بودن یک چیز باید آرام کننده باشد. این اطمینان را به دست می‌آوری که هر چه اتفاق افتاده بهترین چیز ها را نصیب تو می‌کند ولی گاهی خوب که به ته دلت نگاه می‌کنی می‌بینی داری گریه و زاری می‌کنی که نه من خیر نمی‌خواهم! من همان چیز شر و بد و گند و مزخرف و بوگندو و زشت خودم را می‌خواهم! همان چیزی که قرار است مرا بدبخت و بیچاره کند را می‌خواهم! و از فاز خودت در می‌مانی و می‌گویی واقعا وات د فاز یا سیدی؟ آدمیزاد جدا عجیب نیست؟

من به روز های پیشین که نگاه می‌کنم، به دو سال و نیم گذشته با تمام فراز و نشیب های بسیارش، با تمام حال های افتضاح و خوبش، می‌بینم که اوه! همه اش خیر بوده! همه‌اش درسی مهم و حیاتی به من آموخته و من ذره ذره آجر های وجودم را با آن درس ها و آن اتفاقات ِ «خیر» ساخته ام. با اینکه در برابر انفاق افتادنش بسیار اشک ریخته ام و کلی ناراحت شدم اما جای زخم ها کم کم مرا قوی تر کرد. به قدری که تبدیل به سایه ای شده ام که هفته ی پیش انقدر محکم حرف زد یا حتی هفته ی پیشش. تبدیل به سایه ای شدم که اگر چیزی را می‌خواست، پایش می‌ایستاد و تا ته دنیا هم بخاطرش می‌رفت. و اگر آن اتفاق ها نبود، من این آدمی که الان هستم نبودم.

فلذا در هر لحظه از زندگی ام، منتظرم درسی جدید بیاموزم. منتظرم زندگی بزند در بال و پرم و کلی زخم و زیلی ام کند اما عوضش در مقابل خطرات بعدی واکسینه شوم. به قول چمران که «در همین مرحله‌ای که هستم احساس می‌کنم که تو - ای خدای بزرگ! - مانند راهبری خردمند مرا پند و اندرز می‌دهی، آیات مقدس خود را به من می‌نمایی و مرا عبرت می‌دهی!» البته نه که فکر کنید خیلی دارم ادای آدم های با ایمان را در می‌آورم. خود خدا می‌داند که چقدر بعضی موقع ها بنده‌ی کولی ای میشوم و کولی بازی در می‌آورم. اما خب نوشتن آنچه که بر صفحه‌ی افکارم می‌آید که عیب نیست، هست؟

این همه صغری و کبری چیدم که بگویم «خیر» واقعا چیز عجیبی ست. حتی می‌توانم درباره اش بگویم که بدترین تجربه‌های زندگی ام خیر بوده! عجیب نیست؟ خلاصه که اینطور. واقعا اگر متنم پختگی و انسجام لازم را نداشت بر من ببخشایید. این کلمات کسی ست که در ۲۶ ساعت گذشته فقط یک ساعت خوابیده و الان هم پلک هایش دارد بسته می‌شود. غلط املایی با هر جمله ی نامفهومی در متنم بخاطر مختل شدن سیستم شناختی ام بر اثر کم خوابی ست. درست می‌شود. ان شاء الله که خیر است!! 

  • ۰۰/۰۶/۰۶
  • سایه

نظرات (۴)

من فکر می‌کنم که ما این خیر رو ساختیم که اگر ناراحت شدیم بگیم.

اکثرا توی بلایا میگیم ایشالا خیره .. که به خودمون امید بدیم که حتما اگر رتبه ۱ کنکور رو می‌آوردیم شر و بدبختی بود و الان که شدیم ۴۰۰ هزار خیری توش هست.

رتبه ۱ هم که میشیم داستان تشویقه . میگن ایشالا خیره یعنی میری پزشکی و یا وکالت و یا مهندسی می‌خونی و خیر درست می‌کنی . در صورتی که هر دیوونه‌ای میتونه شدیدا باهوش باشه و بره و مثلا مهندسی بخونه و بعد یک بمب بسازه و یا تهش یک پروفسور بشه و ویروس کرونا رو بسازه.

با این پست ارتباط نزدیکی برقرار کردم چون واقعا پرداختن به این ایشالا خیره برام جالب بود و هم عقیده بودم . کلا هر بلایی سرمون میاد باید بگیم خیره .. و نگاه کنیم که بقیه چطوری خیر نیستن و کلی اتفاقات خوب براشون می‌فته .. مثلا انگار جوانان در خارج خیر نیستن که در خوشبختی دارن زندگی می‌کنن .

میگم همش برای دلخوش کردنه که از فشار اون غم کم بشه

پاسخ:
موافقم که گاهی وقت ها کم کاری خودمون رو به خیر نسبت میدیم. من با بچه های کنکوری خیلی اینطوری مواجه شدم. و حتی خودم موندم که واقعا با این تلاش نکردن، اونچه که اتفاق افتاده خیر بوده؟ یا شاید هم «خیرترین» حالت ممکن بوده به نسبت بقیه حالت ها!

اما گاهی بعضی چیزها که ما توش دستی نداریم، اتفاق میفتن یا از بین میرن. اینا رو خیلی بیشتر میشه گفت که واقعا خیر بوده. یعنی درستش این بوده که بعد ها یه اتفاق خوبی برای آدم بیفته. که باز اتفاق «خوب» هم می‌تونه تعریف داشته باشه :)

خب خوب ، از دید هرکسی متفاوته . بعضی ها ممکنه مثلا یک سری اتفاقات رو خوب بدونن در حالی که همون اتفاقات برای یک سری دیگه اتفاقات بد محسوب بشه و یا اصلا خیلی هم مهم نباشه که بشه بهشون گفت خوب یا بد.

ولی این داستان که تلاش نکردن سبب خیر بشه ، فکر می‌کنم همون آبیست که آدم می‌ریزه به خودش برای اینکه فشار اون مشکل حل شه . یا مثلا کلی روی پروژه زمان و وقت گذاشته و سر یک اتفاق که دست خودت هم نیست همش از بین میره .. با خودت میگی آیا واقعا خیر تو این بوده؟

من فکر نمی کنم . همه چیز تصادفی درحال رخ دادنه . دنیا پره از تصادفات پشت سر هم و مختلف . گاهی ممکنه اصن شر برا آدم اتفاق افتاده باشه و آدم فکر کنه نه خیره و بخواد به خودش دلداری بده..  در صورتی که ما هیچ وقت حالت دوم رو نمی‌دونیم . حالت موفقیت رو نمی‌دونیم . یا اگر موفق شویم نمی‌دونیم که اگر شکست می‌خوردیم چی میشد .

برای همین برای آرام کردن دل خودمون همیشه هرچی میشه میگیم حتما خیری توش بوده . حتما صلاح نبوده من موفق شم . ویا حتما صلاح بوده که این بلا سرم اومده . چون هضم اون اتفاق تصادفی که دست ما هم نبوده برامون سخت تره و اینطوری حداقل می‌تونیم خودمون رو آروم کنیم

پاسخ:
من منظورتون رو کامل متوجهم. من مدتی دچار این تضاد بودم. دچار اینکه «نشانه» هارو به مثابه یک چیز معنی دار ببینم که دومینو های پیش روی من رو نمایان می‌کنه و دونه دونه میفتن،
یا اینها همه الکی و بیخودن، بدون اینکه آدم توهم معنادار بودن بهش دست بده باید با خیال راحت بگذره و بدونه که هیچ خبری نیست.
ولی راستش من فکر نمی‌کنم بی حکمت باشه. خیر یا شر، فکر نمی‌کنم بی دلیل و بی در و پیکر باشه. به نظرم نشدنیه. مثلادر حال حاضر من شاهد دومینویی عجیب در زندگیم هستم که هیچ جوره نمیتونه تصادفی باشه. البته شاید هم بعدا به این نتیجه برسم که باشه.
معتقدم به تجربه ی آدم ها هم خیلی برمیگرده.

دقیقا همینطوره که نوشتی . کاملا به تجربه آدم برمیگرده . بعضی وقتا این دومینو های بد تهش به اتفاق خوب منجر میشه که آدم میگه واو پس این خیر این اتفاقات بوده و بنوعی برای خودش اینطور استنباط می‌کنه.

درحالی که به نظر شخص من هم اون اتفاق خوبه که میگیم بهش خیر هم ممکنه تصادفی اتفاق افتاده باشه . یا شاید هم به قول شما خیره.

واقعا هیچ کس نه می‌تونه برهان دقیقی بیاره که این جهان بی در و پیکره و هیچ کس هم هیچ برهان دقیقی نمی‌تونه بیاره که با در و پیکره .برای همین کاملا یک مساله‌ای بر پایه تجربه میشه.

نمیشه گفت صد درصد تصادفی ان و ما فقط باید بگذریم و نمیشه هم گفت که حتما اگر تند و تند بلا داره سر آدم میاد همش خیره .. نه لزوما .. گاهی شر برای آدم اتفاق میفته. نمیشه که همیشه برای یکی خیر اتفاق بیفته.

ولی خب داستان همون آروم کردن خودمونه . شاید من هم اینطوری دارم خودمو آروم میکنم که خیری توش نیست و فقط یه سری اتفاقات مزخرف و بد تصادفی هستن .

پاسخ:
دقیقا و کامل حرف های شما رو می‌فهمم.
ولی با قسمتی که گفتید چیزی نیست که ثابت کنه با در و پیکره هم نظر نیستم. وجود خدا و حکمتش حداقل برای من همچین چیزی رو اثبات می‌کنه.
ممنون از نظرتون.

و به همین دلیله که اصولا استخاره نمیکنم!:|

پاسخ:
استخاره به نظرم برای مواقع خیلی خاصه. منم خیلییی به ندرت
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">