کلمات.
من هر گاه مفتون هر چیز شدهام، در اعماق دل خود، به تو عشق ورزیدهام، بنابراین ای خدای بزرگ، تو از این نظر مرا سرزنش مکن. فقط ظرفیت و وابستگی عطا کن تا هر چه بیشتر به تو نزدیک شوم و در راه درازی که به سوی بوستان بیانتها و ابدی تو دارم، این سبزه ها و خزه های ناچیز نظر مرا جلب نکند و از راه اصلی باز ندارند.
هنوز گرفتار زندان غم و اندوهم. هنوز اسیر خوشی و لذتم ... کمندِ درازِ آمال و آرزو، بال و پرم را بسته، اسیر و گرفتارم کرده و با آزادی، آری آزادی واقعی خیلی فاصله دارم.
ولی ای خدای بزرگ! در همین مرحلهای که هستم احساس میکنم که تو مانند راهبری خردمند مرا پند و اندرز میدهی، آیات مقدس خود را به من مینمایی و مرا عبرت میدهی! چهبسا که در موضوعی ترس و وحشت داشتم و تو مرا کمک کردی. چیز های محال و ممتنع را جنبهی امکان دادی و چه بسا مواقع که به چیزی ایمان و اطمینان داشتم ولی تو آن را از من گرفتی و دچار غم و اندوهم کردی و به من نمودی که اراده و مشیت هر چیز به دست توست. فعالیت میکنیم، بالا و پایین میرویم ولی ذلت و عزت فقط به دست توست.
*نوشته های مصطفی چمران.
*و من با ذره ذره وجودم میتوانم این کلمات را درک کنم. برای هر جمله مثالی بیاورم و داستانی تعریف کنم. زندگی همین کلمات بود ... هیچ بهاری نیست که خزانی در پی خود نداشته باشد و هیچ خزانی نیست که بی پایان باشد ... دنیا محل گذر است ...
- ۰۰/۰۶/۰۴
زیبا بود. درود خدا بر روان پاک مصطفی چمران بزرگ
و در همین ارتباط از نوشته دیگه از چمران:
"... در همه حال، همه جا و همیشه، تو شاهد بوده ای که عشقی پاک داشتم و آن را به پرستش ذات مقدس تو نسبت می دادم..."