فندقِ مامان!
فندق مامان!
راستش را بخواهی ما قرار نیست با هم قصه های پریان کلاسیک را مرور کنیم. فرار نیست تو شب با داستان سفید برفی و هفت کوتوله به خواب بروی و صبح کارتون سیندرلا را تماشا کنی. چون نه تو موجود منفعل و برجاینشستهای به نام «شاهزاده» هستی نه کسی به عنوان شاهزاده سوار بر اسب سفید به عنوان نجات دهنده تو خواهد آمد.
ما باهم داستان های عمیق و کوتاه کشورمان را میگوییم، بزرگان دینمان را مرور میکنیم، ما باهم شعر میخوانیم، لالایی های زبان های مختلف - کردی، انگلیسی، اسپانیایی، ... - را همخوانی میکنیم، انیمشین های مفید و خوب میبینیم، ولی سمت پرنسس های دیزنی نمیرویم.نه نه اصلا سمت السا و آنا و سیندرلا و بقیه که اسم هایشان را نمیدانم نمیرویم.
کوچک من! پرنس فیلیپ قرار نیست بیاید و دست تو را بگیرد. پرنس فیلیپ در روزگار الان خودش دنبال بدبختی های خودش است و زیر قرض و قوله مانده. تو برای خوب بودن پرنس فیلیپی احتیاج نخواهی داشت. تو خودت هستی و به قدر کافی شایسته! البته که دعا میکنم روزی همراه و هممسیر زندگیات را پیدا کنی مامان جان، خدا نقش های جنسیتی را برای ما خیلی هوشمندانه چیده و تو قطعا به عنوان یک خانم، نیازمند همراهی یک مرد خواهی بود و بالعکس، اما یادت باشد میوهی دلم، تو روایت کنندهی قصه ی خودت هستی، نه بازیگر داستان دیگران! خب؟
شهریور ۱۴۰۰
با عشق و محبت و توجه مثبت نامشروط، مامان.
*نامه به کودکی شاید هرگز زاده نشود.
- ۰۰/۰۶/۰۴
لالایی های خراسانی رو هم فراموش نکنید!
اتفاقا چند روز پیش به فکرم رسید لالایی های زبان ها و گویش های مختلف رو جمع کنم. به چندتایی پیدا کردم حالا ایشال میذارم تو وبلاگ