زمزمهکنان
دوشنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۲۳ ق.ظ
من در حالی که ۲۲ ساعتی می شود که نخوابیده ام و لنزهایم هم ۲۱ ساعت مدام در چشمم کار کرده اند، در حالی که صبح یکساعت همگی نشستیم تا آزمایش خون بدهیم و من دوان دوان بعدش آمدم مدرسه، بازهم در حالی که برنامه های بچه ها مانده، و از قضا همین امروز قرعه ی پست گذاشتن در پیج نشانی به نام من افتاده،
در همین حال و احوالات زیر لب زمزمه می کنم که: نخست دیر زمانی در او نگریستم، چندان که چون نظر از وی باز گرفتم، در پیرامون من همه چیزی به هیئت او در آمده بود، آنگاه دانستم که مرا دیگر از او گریز نیست ..
- ۹۹/۰۳/۲۶