1388
جمعه, ۸ مرداد ۱۴۰۰، ۱۱:۵۶ ب.ظ
من فهمیدم که در توهمی که برای خودم ساخته بودم زندگی می کردم. من یک چیز دور و ناممکن را در نظرم داشتم و نمی دانم چرا آن را ممکن می دیدم. من به نشانه هایی دل بسته بودم که اشتباه محض بود. امید داشتم که شاید می فهمید و شاید می فهمیدم، ولی اشتباه بود. در رویا دست و پا می زدم. رویای شیرینی بود ولی ذره ذره مرا می کشت. من آدم ماندن در توهم ها نیستم. دیدار به قیامت.
- ۰۰/۰۵/۰۸
دل کردن از توهما سخته
یه خدا قوت حسابی باید بهت بگیم
:)