پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

1328

سه شنبه, ۲۲ تیر ۱۴۰۰، ۰۷:۴۷ ق.ظ

یک اتفاق بدی افتاده که نیازمند ریشه یابی جدی است و آنهم اینکه جدیدا با هر کس حرف می زنم به دلم نمی نشیند. واقعا خیلی وقت است با حرف زدن در جلسات با کسی حسی در من برانگیخته نشده و سلولی تکان نخورده. نه که بدم بیاید، نه فقط حس می کنم نمی توانم کسی را دوست بدارم. شاید هم بتوانم ولی حس می کنم به قول خانم آرسو، آن فرد بزرگوار، آنی که باید نیست! نمی دانم طبیعی ست یا نه. شاید باشد شاید نباشد. باید با خانم صاد مطرح کنم. چون خودم کمی احساس خطر کردم. البته روانشناسانه نگاهش کردم و تا حد زیادی دلایلش واضح بود. ولی خب خطرناک است. دلیلش هم خطرناک است. هوم.

  • ۰۰/۰۴/۲۲
  • سایه

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">