پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

2300 روزگی ات مبارک!

دوشنبه, ۲۱ تیر ۱۴۰۰، ۰۸:۵۴ ق.ظ
به مناسب 2300 روزگی وبلاگم. یا به عبارتی 6 سال و 110 روزی که از حضور من در بیان می گذرد.
من از دوم دبیرستان - دقیقا تابستانی که وارد فرهنگ شده بودم - در بیان ثبت نام کردم. اولین عنوانی که داشتم "روزمرگی های یک دانش آموز انسانی" بود، بعد که کنکور دادم کردمش "روزمرگی های یک نیمه دانشجو" و رتبه ها و قبولی ها که آمد به "روزمرگی های یک دانشجو" تغییرش دادم. بعد هم که بنا بر تحربه ای - همانطور که سمت راست و نه چپ وبلاگم نوشتم - به این جا مهاجرت کردم. و به جای "بلوط" شدم "سایه"! چند وقت پیش یکی از وبلاگ نویس های قدیمی بیان یک کامنت خصوصی گذاشت و نشان وبلاگ قبلی ام را داد و گفت چقدر شبیه بلوط می نویسی! من دهانم ار این حافظه قوی و تشخیص قوی تر باز مانده بود و گفتم که من همانم. البته درست است که من همان "بلوط" ام ولی خیلی با آن زمان فرق کرده ام. خیلی بزرگ شده ام و قد کشیده ام. و من گمانم زندگی شاید همین باشد! یک روز که دوم دبیرستانی در بیان نام نویسی کنی و 6 سال و 110 روز بعد این نوشته ها را بنویسی. دختر داریم پیر می شویم!
  • ۰۰/۰۴/۲۱
  • سایه

نظرات (۹)

و میدونی چی جذابه؟ اینکه یه جایی هست، شش سال از تو درونش ثبت شده!

انشالله تولد ده سالگی!:دی

پاسخ:
آره ولی من میرم آرشیو ۹۴-۹۵ رو میخونم مثه عکسای نوجونی دوست دارم نابود شون کنم =)))) ایشالا تولد یک سالگی وبلاگ تو :))

کاملاااااااااااا حق داری!

چون من وقتی این پستت رو خوندم به این فکر کردم که من از کی وارد وبلاگ نویسی شدم؟ و رفتم وبلاگ بلاگفام رو باز کردم که ببینم اولین مطلب مال کِیه؟ یهو چشمم خورد به مطلب های تینیجری که نوشتم و فورا از اون وبلاگ خارج شدم-_-

پاسخ:
منم سمتشون نمیرم =)))) امیدوارم هیچ کسی هم نره =))) بلاگفا کلا یه فازی داره خیلی بدتره

یاد اولین وبلاگم افتادم. اول دبیرستان. چقد از اون زمان سبک عوض کردم. اوایل که کوچیک بودم بیشتر کپی پیستی بود :)) بعد پست‌ها طولانی روزانه نویسی و.. حالام به اختصار. 

مانا باشید تو بیان :)

پاسخ:
یه مدت منم توی بلاگفا، مطالب کپی پیستی میذاشتم، بعدش هم تو فاز این نوشتن های پر از اموجی بودم. واقعا دوران عجیبی بود خوب شد گذشت =}
فعلا دوستان طرفداران موسیقی کره ای اینجا رو احاطه کردن، عرصه رو من و شما با چنگ و دندون نگه داشتیم :))

چند روز گذشته با یکی از بلاگرها در همین باره صحبت می‌کردیم، اینکه واقعا این مقدار هجوم یکباره نوجوون‌ها به طرفداری متعصبانه از این خواننده و بازیگرها باید ریشه‌یابی اساسی بشه. والا ما هم نوجوون بودیم و از رو جهالت بالاخره یکی دوتا فیلم کره‌ای اون زمان می‌دیدیم، ولی جَو غالب اینطور نبود. الان هر نوجوونی رو می‌بینم درگیرشه. طبیعی نیست به نظرم.

پاسخ:
دقیقا. به نظرم این تغییر ذائقه خیلی جای کار داره و باید به طور کلان و از نظر جامعه شناختی بررسی بشه. حتی تاثیری که روی معیارهای زیبایی شناسی بچه ها داشته.
من با یکی شون صحبت می کردم، مدام از جذابیت های بصری اجرا ها، متنوع بودن سبک ها و مخصوصا زیبایی چهره شون می گفت.
از طرفی ما هیچ چیز جایگزینی برای نوجوان مون نداریم و این خیلی دردناکه.

دقیقا. ایراد از همین نبود جایگزینه‌. تو همه زمینه‌ها..

ولی جدا از همه اینا، کجای این شیربرنج‌ها قشنگه آخه؟! دختراشون باز یه چیز. ولی پسره و ابهت و مردونگیش، این ماست‌ها با رفتارهای سبکشون چیشون جذابه آخه:/ باز برن عاشق بازیگرای ترکیه بشه قابل توجیهه :))

پاسخ:
وای دقیقا :)) پسر هاشون دخترن رسماً =)) بعد یه اصطلاحی دارن میگن فلانی کیوت نیست؟ =))) 

:/

این حتی برخلاف فطرت وجود زنانه‌ست!

ذائقه‌ها تغییر کرده و چقد ناراحت‌کننده‌ست.

پاسخ:
حتی جدای از کی پاپ، روحیات زنانه و مردانه این روز ها تغییر کرده و دقیقا خیلی جای تأسف داره .. امیدوارم خدا عاقبتمون رو بخیر کنه ...

ان‌شاءالله..

6 سال خوندنت هم مبارک خودم*_*

پاسخ:
حقیقتا مدیون توعه این بلاگ :)

نه بابا این حرفا چیه :)))) من مدیونشم

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">