پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

نیازمندی ها

يكشنبه, ۲۰ تیر ۱۴۰۰، ۰۲:۵۵ ب.ظ

از لحاظ روحی دلم می خواهد بروم یزد، در خانه های قدیمی اش سکونت داشته باشم و شب جایم را در حیاط بیندازم و ستاره ها را ببینم و نسیم خنک شبانه را بین موهایم احساس کنم اما در تهران خاک بر سر گیر افتاده ام و اگر بتوانم فرد رو به رویی ام را بخاطر آلودگی [و قرنطینه نبودن!!] ببینم هنر کرده ام.

  • ۰۰/۰۴/۲۰
  • سایه

نظرات (۴)

  • هاشم کوچیکه
  • چیزی به نام نسیم خنک شبانه در شهرهایی چون یزد، در این فصل سال معنایی ندارد جانم!

    پاسخ:
    در فصل های دیگه ان شاء الله که معنا داره.

    یزد و اصفهان مردم مزخرفی داره سایه جان

    ولی اگه اومدی اینجا قدمت رو چشم.

    پاسخ:
    نه نگو اینطوری :] همه جا خوب داره، بد داره، ببین مثلا خود صبا ژونو :))
  • هاشم کوچیکه
  • اوه، خیلی هم معنی داره؛ یعنی دیگه خنک نیست، سرده، خیلی خیلی سرد.

    پاسخ:
    البته این پست ناشی از یک تجربه ی زیسته بود که چند شبی رو توی یزد سپری کرده بودیم و هوا خوب بود، یادم نمیاد چه فصلی بود، شاید شهریور

    نه بابا گول خوردی منم ادم مزخرفی ام به نوبه خودم :))))

    پاسخ:
    =)))) دیوونه
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">