اخبار دل خانم سایه.
مدتی بود و هست که از ساعت خوابیدنم می نالم. یک برنامه خواب به شدت آشفته که روی هیچ نظم و ترتیبی نیست. امروز خانم صاد بعد از دو سه هفته که مرا دید پرسید: «ساعت خوابت درست شد؟» گفتم: «نه! دست خودم نیست!» خندید و گفت :«خب تو دلت یه خبریه دختر! اضطراب می تونه باعث همه ی این بی نظمی ها باشه!»
کمی فکر کردم و با خنده تایید کردم. نکته ای نبود که به تازگی به آن پی برده باشم، همه چیز برای خودم واضح و شفاف بود.
نوشتن اینها برای من مساوی ست با نشان دادن آسیب پذیر بودنم - به این معنا که همه ما انسان ها آسیب پذیریم - به خوانندگانی که اکثرا نمیشناسم. ولی این تصمیم من است که از احوالات درونی ام بنویسم. این چند روز خیلی آمدم، این صفحه سفید را باز کردم و حتی نوشتم ولی وسط های راه پاک کردم. شاید ۷-۸ پست را اینطوری پاک کردم. امروز تصمیم گرفتم از جلد سانسورچیِ کلمات بیرون بیایم و هر چه شد را منتشر کنم. so here we go.
- ۰۰/۰۴/۰۶