پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

خانم سایه در حرم.

يكشنبه, ۳۰ خرداد ۱۴۰۰، ۰۲:۳۰ ق.ظ

گفتم که تا صبح می خواهم حرم بمانم ولی کسی نبود که بخواهد همراهی ام کند. البته همراهی لازم نداشتم، ولی ساعت ۲ شب تنها رفتن را خودم هم بر نمی تابم. برادرم مرا رساند و برگشت. با اینکه من فرزند ارشد خانواده ام، ولی او شبیه برادر بزرگ ها رفتار می کند. فلذا این چنین است که من - همان طور که قبلاً پست گذاشته بودم - قربان قد و بالای رعنای هیچ کسی نمی روم جز او. امشب شب آخری ست که اینجاییم. می خواستیم بلیط های مان را کنسل کنیم چند روز بیشتر بمانیم، دیدیم دیگر جای خالی برای روز های بعد نیست.

امروز فهمیدم بسان خانم شیرزاد، همیشه بسط شیخ طوسی و طبرسی و صحن انقلاب و جمهوری را با هم قاطی می کنم. البته technically اینها در واقع یکی هستند. یعنی انقلاب اسلامی باعث شد نظام کشور به جمهوری اسلامی بدل شود فلذا آن چنان فرقی بین صحن انقلاب اسلامی و صحن جمهوری اسلامی نیست :] این فتوای خانم سایه است.

ببخشید که اگر مجبورید این روزمرگی ها را بخوانید. البته مجبور نیستید و این خیلی خوب است. وگرنه من از عذاب وجدان تلف می شدم. ولی خب در حرم در صحن «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» یا شاید هم صحن «انقلااااب،انقلاااااب، انقلااااب اسلامی، جسم من، جان من، روح من تو را حامی» نشسته ام رو به روی گنبد و اولین کاری که دلم خواست بکنم این بود که بنویسم.

یکی از عزیزانم گفت تا صبح حوصله ات در حرم سر نمی رود؟ در دلم گفتم نه. همین یک شب را برای نفس کشیدن در فضای حرم دارم و ترجیح می دهم حوصله ام در حرم سر برود تا در خانه. این چند روز مدام از امام رضا خواستم که هر سودایی که نباید در من باشد را از سرم بیندازند. این خیلی مهم است. این همان چیزی ست که من می خواهم. سودای رهایی از کسی یا چیزی که راهی از من به او نیست. مثلا حس می کنم راهی از من به تو نیست. یعنی ته این راه بن بست است. من دعا می کنم همیشه از بن بست ها به دور باشم.

نوشته ام را خیلی طولانی نمی کنم. نمی دانم تا همینجا هم چطور ۴ پاراگراف خوانده اید ولی این نشان می دهد شما خواننده و صد البته شنونده خوبی هستید. خوش به حال اطرافیانتان. و خوش به حال شما که تا اینجا از بیانات گهربارم استفاده کردید. توفیقاتتان روزافزون. تا دیداری دیگر بدرود. هر روزتان نوروز، نوروزتان پیروز، امروزتان هر روز، هر روزتان دیروز.

  • ۰۰/۰۳/۳۰
  • سایه

نظرات (۷)

عیدتون مبارک. زیارتتون قبول

شما که الآن اونجایید فراموش نکنید عیدی‌تون رو حتما از آقا بگیرید

:)

 

 

پاسخ:
سلام عید شما هم مبارک باشه. حتما ان شاء الله :))

التماس دعا سایه جانم :(

پاسخ:
محتاجیممم به دعا. حتما.

مساله این نیست که تا صبح حوصله ات سر میره، مساله اینه که چه جوری خوابت نبرد :}

پاسخ:
فعلا برنامه خوابم اینطوریه که ۶ صبح می خوابم :,,)

سلام :)

قبول باشه ان شاءالله...

خوش به سعادتت من که خیلی دلم میخواد برم کی قسمت بشه نمیدونم

پاسخ:
سلام سلامت باشید
ان شاء الله به زودی زود بطلبن و مشرف شین :)

فقط همون خوش به حاامون که از سخنان گهربارت استفاده کردیم. همین که به دعای مربوط به سودا و اینا رسیدی واقعا با ارزشه. بنظرم رسیدن به چنین دعایی خودش خیلی جای شکر داره چون ما همه محتاج این دعاییم اما نمیفهمیم

پاسخ:
آره واقعا. ایشالا سودا ها رو خدا از سر همه بندازه. :)

دعای خوبی بود خیلی

زیارت قبول :) 

پاسخ:
سلامت باشی ایشالا قسمتت شه به زووودی زود *__*

و من که یه مدت نقشه ی حرم رو گرفته بودم و تلاش  میکردم موقعیت مکانی همه ی صحن ها و رواق ها رو حفظ کنم!!!!

پاسخ:
حالا من هر دفعه فک میکنم آیا برای خادما کلاس آموزشی میذارن ؟ =)))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">