پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

5 گفتار جسته و گریخته.

جمعه, ۲۸ خرداد ۱۴۰۰، ۰۳:۱۱ ق.ظ
1. امروز برای رسیدن به جایی، اسنپ گرفتیم. مادربزرگم جلو نشست و شروع کرد با آقای اسنپی حرف زدن. از زیارت و زائر امام رضا بودن گفت تا انتخابات و شما به کی رای می دهید و اینها. وسط راه کرایه را که حساب کردیم، اقای اسنپی گفت من برای زائر امام رضا شعر می خوانم، صدایم خوب نیست ولی محتوا زیباست. شما محتوا را توجه کنید. برایمان "جانم رضا، جانم رضا، ای جان جانانم رضا" را خواند تا رسیدیم به مقصد. صدایش هم اتفاقا خوب بود. برای انتخابات هم می خواست با یک سکه برود جلوی حوزه رای. شیر یا خط بیندازد، اگر شیر آمد به رضایی رای دهد، خط آمد به رییسی. 
2. در راه برگشت از حرم حدود های ساعت 12 شب جلوی بست طبرسی خانواده ای 3 نفره را دیدم که پدر خانواده یک دستش را از دست داده بود. نمی دانم چرا ولی دست راستش نداشت ولی با همان دست چپش داشت کیف همسرش را حمل می کرد تا دست همسرش خالی باشد. برایم زیبا جلوه کرد. خیلی زیبا. یک عکس هول هولکی گرفتم تا مردانگی اش را یادم بماند. عکس خوبی نشده وگرنه پیوست می کردم.
3. امشب شب جمعه بود و صحن ها حسابی شلوغ. توی صحن جمهوری قدم زنان و نا امید از پیدا کردنِ جا، می رفتم که یک نفر بلند شد و جای خالی اش را تصاحب کردم. دقیقا جلوی گنبد بودم. جلوی پرچم "خوشا ملکی که سلطانش تو باشی". جلوی ایوان طلایی. فهمیدم میزبان را دست کم گرفته ام و شروع کردم به خواندن زیارت نامه.همانطور که اسم عزیزانم را می بردم، به این فکر کردم که من چرا هیچ وقت برای آقای طالبی دعا نمی کنم؟ فلذا به امام رضا گفتم اگر آقای طالبی ای وجود دارد، هر کجا هست به سلامت داریدش. واقعا آقای طالبی کلاهتان را بیندازید هوا، مفت و مجانی دعایتان کردم. سعادت بیشتر از این؟
4. به نظر من همه چیز حرم خیلی خوب است جز یک مورد: مصرف بی رویه پلاستیک! و از آنجایی که مصرف بی رویه، کار خیلی بدیه، من پلاستیک نویی که برای کفش هایم گرفتم را دور نینداختم و توی کیفم نگه داشتم که هر بار می روم حرم از همان استفاده کنم. فکر کنم کم کم وقت این است که بیوی وبلاگ و اینستاگرامم را به «فعال محیط زیست» تغییر دهم. هر وقت که وقتِ گیاهخوار شدن فرا رسید هم لطفا زود بگویید. نگذارید این حجم از باکلاسی را از دست بدهم.
5. رفتم از همان راهنمای زائر بست طبرسی یک برگه زیارت نیابتی گرفتم. اسم کسی که باید به نیابت از او زیارت کنم "زلیخا" ست! خلاصه خانم زلیخا هر کجا که هستید برگه تان افتاده دست من! سعی می کنم امانت دار خوبی باشم! الان همه خوابند. من هم حقیقتا خوابم می آید ولی اذان مشهد فکر کنم همین نزدیکی هاست. تا اذان صبر می کنم فلذا تا آن موقع مجبورید پست های خانم سایه را تحمل کنید. به قول رییس جمهور دوره نهم و دهم کشور چهارفصل و عزیزمان ایران، "گآد بلس!"
  • ۰۰/۰۳/۲۸
  • سایه

نظرات (۳)

التماس دعا :"""")

پاسخ:
قابل باشم حتما :,,)

نماز تو صحن جمهوری یه شرک ریزی داره در ظاهر ولی لذت‌بخش‌ترینه. ^_^

پاسخ:
شرک چرااا :))))))))))
تازه راستشو بگم امروز فهمیدم صحن انقلاب بود :،،))

الان که گفتی منم شک کردم که انقلاب بود یا جمهوری. :دی

ولی یکی‌شون هست که جهت قبله طوریه که به سمت گنبده و انگار داری به سمت امام نماز می‌خونی.

ولی خیلی حال می‌ده. :دیی

پاسخ:
آره جمهوریه دقیقا :))) خدایا به بزرگی خودت ببخشی :))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">