پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

دنیا از آنچه فکر می کنید کوچک تر است.

دوشنبه, ۲۴ خرداد ۱۴۰۰، ۰۲:۱۸ ق.ظ
یک اتفاق خیلی جالب و هیجان انگیز چند روز پیش افتاد. مثل همیشه در بروز شده ها قدم می زدم که روی یک وبلاگ کلیک کردم و شروع کردم به خواندن. پست هایش را دوست داشتم و در قطحی وبلاگی که بتوانم دنبال کنم، از پیدا کردنش خوشحال شدم ولی نمیدانم چرا به کل فراموش کردم که دنبال کنم و بعدتر هم از ذهنم همه چیز رفت. چند وقت بعد دوباره به آن وبلاگ برخوردم. پست اخیرش نوشته بود که رشته ی دبیرستانش انسانی ست و دانشگاهش هم دانشگاه من بود. کامنت گذاشتم که چه اشتراکی من هم در همین دانشگاه درس می خوانم و فلان. سرتان را درد نیاورم، آخرش فهمیدم که یکی از بچه های هم رشته ای در دانشکده خودمان است و حتی قبلا با هم کلاس مشترک داشتیم. ذوق کردم. قبلا به این فکر کرده بودم آیا کسی از بچه های دانشکده - به جز سپیدار - هست که وبلاگ نویس باشد؟ بعد بالافاصله در ذهنم گفتم "نه بابا! بعیده!" اما با این اتفاق مشت محکمی بر دهانم زدم و گفتم "اونلی گاد کن جاج دختر جون"!
  • ۰۰/۰۳/۲۴
  • سایه

نظرات (۳)

حتی عکس یه نفر که شبیه من بود رو هم بم نشون داده بودی!!!:دی

.

میبینی چیزایی که حس میکنیم اتفاق افتادنشون  محاله، چقدر ساده تر اتفاق میوفتن؟!

پاسخ:
وای فک کنم یادم اومد :))))
دنیا خیلی کوچیکه =}}

منو بی نصیب از این وبلاگ قشنگا نذار خواهر

پاسخ:
کامنت این عزیز دل انگیز زیبا مون این پایین هست *___*

عه! 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">