خدمت شما.
درست است که صحبت کردن با آدم های مختلف باعث شده کلی تجربه به دست بیاورم و گاها کلی برکت هم برایم داشته ولی یک باگ اساسی این وسط نمایان شد و آنهم این بود که من از یک جایی به بعد دیگر نمی دانستم دقیقا تصمیم درست چیست و دقیقا خودم چه می خواهم و چقد این خواستن هایم درست است! در واقع این پرسش آخری "که چقدر چیز هایی که می خواهم چیز های درستی هستند؟" بیشتر از همه در ذهنم وول می خورد. مثلا من در خانواده ای بزرگ شده ام که تحصیلات برایش مهم است و برای خود من هم تا مدت های مدید مهم بود. آن زمان ها که 18 ساله بودم - یعنی سه سال پیش؟ دارم پیر می شوم - در باب موضوع تحصیلات هیچ انعطافی در خودم نمی دیدم. یعنی یا طرف مقابلم از یک مقطعی بالاتر بود و یا به درد من نمی خورد. الان چطور فکر می کنم؟ الان حس می کنم - به قول خانم صاد البته - من نمی خواهم با ارشد و دکترای یک آدم زندگی کنم! هر چند که کفویت مهم است - خیلی هم مهم است - ولی دیگر انقدر ها هم وزنی برایش قائل نیستم در عوض چیز های خیلییی مهم تری با وزنه ی سنگین تری توی ذهنم دارم. بله تحصیلات یک پوئن مثبت است ولی آیا همه چیز است؟ خیر! حالا می پرسید چه شد که اینطور تغییر کردم؟ آیا مثلا حس کردم آدم های ارشد و ارشد به بالا کم اند و این ها نوعی سخت گیری است؟ نه ابدا! اتفاقی که افتاد این بود که من با 7-8 نفر آدمی مواجه شدم که تحصیلات عالیه و خیلی خوبی داشتند ولی در زندگی شخصی شان درجا می زدند و بالعکس آدم هایی را دیدم که با کارشناسی زندگی هدفمند و سالمی داشتند! فلذا هیچ گونه همبستگی ای را در این حیطه ندیدم. البته که هوش - توانایی یک فرد برای حل مسئله - مقوله ی مهمی ست که خیلی نمی خواهم به آن بپردازم. اصلا از کجا به کجا رسیدم!
القصه، گیج شده بودم. معیار ها و ملاک های کلی که مشخص است ولی گاهی وزن دادن به هر کدام آدم را دیوانه می کند. دیده ام که می گویم. چند روز پیش که خانم صاد را دیدم این مورد را مطرح کردم. یک تکلیف نوشتنی به من محول کرد که در عین سادگی کمک کننده بود. شرحش نمی دهم اما کمی از سردرگمی ام کاست. دقت کردید چقدر این چند وقت پست ازدواجی گذاشتم! از کجا شروع شد که جرئت کردم بالاخره درباره این جنبه از زندگی ام بنویسم؟ فکر کنم از همین اردیبهشت. نمیدانم چرا قبلا هیچ چیزی - مطلقا هیچ چیزی - نمی توانستم بنویسم. البته نوشتن مسئله ای نبود، فقط نمی توانستم منتشرشان کنم. نمی دانم چرا. فلذا الان اصلا مهم نیست. این هم یک پست ازدواجی منتشر شده در دوشنبه 24 خرداد ساعت 2:10 دقیقه شب خدمت شما! نوش جان!
- ۰۰/۰۳/۲۴
گاهی فکر میکنم قسمتی از من رو زندگی کردی :))