پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

که صبر راه درازی به مرگ پیوسته است ...

يكشنبه, ۲۳ خرداد ۱۴۰۰، ۰۱:۴۷ ق.ظ
مادرجانمان اول چیزی که یادمان داده، همین غر نزدن است و صبوری کردن. می فرمایید صبوری کنیم؟ چشم! صبوری می کنیم و به دل می کشیم! همین صبوری ها شب که چراغ را می کُشیم می شود فکر، می شود خیالات، می شود بخار، از دیده روان می شود و تا می آییم به خودمان بحنبیم، می بینیم بالش را برگردانده ایم تا گل های خنک پشتش را هم به آب دیده آبیاری کنیم... زیاده عرضی نیست الا اینکه حلال کنید، بوسه به پیوست است ...
*پری دخت - حامد عسکری
* عنوان از آقای مشیری.
  • ۰۰/۰۳/۲۳
  • سایه

نظرات (۳)

بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است

خدا منو بابت تکرار مکرراتم در باب این تعجب ها ببخشه. اما کی فکرشو میکرد یه روز ****( که سانسور کنی حال کنی:))).) یه روز برای خاموش کردن چراغ فعل کشتن را به کار بَرَد؟ :))) 

پاسخ:
سانسور کردم *____-
خدایی الانم که فک میکنم می بینم اون من بودم؟ =)))
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است

من اینطوریم که اصلا این **** **** ***** یا نه؟ جفتشونو دوس دارم اما جمعشون برام خیلی سخته اصلا :)))

 

پاسخ:
ان شاء الله که خودمم =)))

خودتی خودتی. ما که هرروزم ارادتمون بیشتر میشه اصلا:))) 

پاسخ:
ارادتمند ~___*
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">