پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

یک مسافر

يكشنبه, ۲۳ خرداد ۱۴۰۰، ۰۱:۴۱ ق.ظ
تو حتی فکرش را هم نمی کردی ولی من به تو فکر می کردم. برگردیم به داستان دو مسافر. خیلی دوست داشتم که حداقل ما دو مسافر بودیم ولی حدس می زنم ما حتی دو مسافر هم نبودیم، من یک مسافر بودم تنها در شهری غریب و تو حتی از خانه ات بیرون هم نیامده بودی ...
  • ۰۰/۰۳/۲۳
  • سایه

نظرات (۱)

  • صابر اکبری خضری
  • زیبا بود
    این داستان دو مسافر رو هم نسخه طنز هم نسخه جدی ازش گرفتید :)

    پاسخ:
    بله و شرمنده آقای نادر شدیم.
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">