پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

1230

سه شنبه, ۱۸ خرداد ۱۴۰۰، ۱۲:۵۷ ق.ظ

جدیدا جلوی آینه که میروم بلند می خوانم: "چی بهم داده خدا؟ لشگر موهای سیاه، دیگه عاشق نمیشم من به همین سادگیا!" حالا من اصلا اهل گوش دادن اینجور موسیقی ها نیستم نمی دانم این تیکه را هم کجا شنیده ام =))))

  • ۰۰/۰۳/۱۸
  • سایه

نظرات (۷)

اردوی درسی عید پیش دانشگاهی D:

پاسخ:
عید بود یا جاجرود؟ من فقط حنا ای حنا رو یادم میاد

از پیش دانشگاهی =)

"دووور شدی

کوووور شدی

سوووختم و ساختم"

🚶‍♀️🚶‍♀️🚶‍♀️🚶‍♀️🚶‍♀️

پاسخ:
عههه چطور هر دوتاتون یادتون بوووود =)))

جا دار یادی کنیم از بلا ای بلای جاجرود:))))) 

پاسخ:
عه ببخشید حنا نبود بلا بود :)))))))

عه الان کامنتارو دیدم :)))) قبول نیست من باید اینو یادآوری میکردم:/

پاسخ:
ظاهرا همه همچین خاطره ای دارن جز من -_-

واااا. یادت نیس؟؟؟؟ 

پاسخ:
اصلا :)))

اففففف بر تووووو. تمام روز داشتیم با شونه هامون بلا ای بلا میخوندیم، به سر کردگی روزبهی! روز چهارشنبه سوری تو حیاط با اجرای افتخاری ف. حسینی خوندیمش، روز اخر من دیگه به جای شونه، از سر جارو برقی به عنوان بلند گو استفاده میکردم. مفر اصلیمون رو تخت تو اتاق بود. چوطووووو یادت نیس؟؟؟ اف برررر توووو یا سایه://///

پاسخ:
اونو یادمههههه، این داستان "چی بهت داده خدا لشکر موهای سیاه" یادم نیست :) وگرنه فرض کن یه درصد اون داستان یادم بره. هر وقت هم می خواد کم رنگ شه خود روزبهی میاد جلوی چشمم با صدای آروم می خونه بلا ای بلا ...

اوووه خب پس. واقعا خشکم زد، اصلا امکان نداره اون یادمون بره، مگه یه بلای جدی سر حافظه مون بیاد، یعنی دو سوم جاجرودو با نوار بلا ای بلا پر کردیم!! 

پاسخ:
نه در اون حد تباه نشدم خداروشکر :))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">