پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

گریزی به گذشته

سه شنبه, ۱۸ خرداد ۱۴۰۰، ۱۲:۲۵ ق.ظ

گفته بود من تا به حال با کسی نتوانسته ام حرف مشترک پیدا کنم. در 26 سال زندگی اش نتوانسته بود کسی را پیدا کند که عمیقا او را بفهمد. آقای دکتر از او پرسید از کجا معلوم خانم سایه بتواند شما را بفهمد؟ از کجا معلوم خانم سایه آن یک نفر باشد که شما بتوانید با او حرف مشترکی پیدا کنید؟ گفته بود فکر می کنم که هست. این مکالمه را که برایم تعریف کردند، واقعا بی اغراق بر خودم لرزیدم. معلوم بود که من آن یک نفر نیستم! معلوم بود که من آن آدمی نیستم که بتوانم رفیق این بزرگوار بشوم! چطور همچین حرفی را می زد؟ چطور مطمئن بود؟ واقعا این اطمینان را از کجا می آورید؟ نکنید ... نه، اینکار را نکنید!

  • ۰۰/۰۳/۱۸
  • سایه

نظرات (۱)

بچه! این ها یه حسه. همون کانکشن. نگفته مطمئنه. گفته شاید باشه :)

پاسخ:
بذار باید موردشو توضیح بدم که عمق مطلب مشخص بشه :) میام تلگرام :)
بعدم کانکشن دو طرفه ست. سیم یه طرف قطع باشه که کلا قطعه.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">