به رسم مرضیه 2
روز هایی که کمخوابی و باید کارت را تمام کنی، روزهایی که از شدت خیره شدن به لپ تاپ چشم هایت از حدقه بیرون زده، روز هایی که هر چه میوه برایت پوستکنده ام را لب نزده ای چون حواست صد در صد روی کارت بوده، بله همان روز ها من میشوم مثل مرضیه برای حیدر توی فیلم بادیگارد، یک دستمال میبندم دور چشمانت و میگویم: «الهی بمیرم! این چشا چقد خسته ست!» و بعد مجبورت میکنم چند ساعتی بخوابی. چند ساعتی از این دنیا فاصله بگیر، من به جای تمام سختی هایت بیدارم . [الکی گفتم من اصلا نمی توانم بیدار بمانم.]
*لعنتی ها یک کتاب عاشقانه بدهید من بنویسم لااقل یک پولی چیزی در بیاورم. حتی می توانم برای محبوبتان نامه بنویسم با مبلغ بسیاااار کمی. ولی روا نیست این حجم از احساس را رایگان هدر کنم. الان ژاپنی ها می توانستند از نوشته های عاشقانه ام برق تولید کنند. بوخودا.
- ۰۰/۰۳/۱۵
شما محشری بانو DDD ;