پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

پشتیبان! کوشا جانت!

چهارشنبه, ۱۲ خرداد ۱۴۰۰، ۰۶:۵۸ ب.ظ
بچه های پارسالم پیام می دهند و اظهار دلتنگی می کنند و می خندند و می گویند وای سایه چقدر زود گذشت! حس می کنیم از کنکور بیشتر از 3-4 سال گذشته ولی همین پارسال بود! می خندم و من هم می گویم جایشان خالی ست. دوره ی 24 دوره ی مورد علاقه من بودند و فعلا هم هستند. ولی پرونده دوره 25 هم تمام شده و من برنامه های تا کنکورشان را ریخته ام. اینکه پک استیکرهایم تمام شده و خودکار های رنگیم - که اولین سال کارم خریدم - نفسهای آخرشان را می کشند، نشان می دهد که دیگر من یک پشتیبان پیر شده ام و باید کار را به جوان تر ها بسپارم. البته شاید شما بگویید بچه ی پیش دانشگاهی مگر پیش دبستانی ست که نیازمند خودکار رنگی و استیکر باشد؟ باید بگویم در دنیای سفید و سیاه و فرسوده ی کنکور، خودکار های رنگی می‌تواند برای بچه ها حقیقتا انگیزه باشد! من ذوق در چشمانشان را هنگام چسباندن یک برچسب کوچک روی برنامه ی 10-11 ساعته دیده ام. من گریه های ناگهانشان را دیده ام. من قضاوت شدنشان را با یک سری عدد و رقم دیده ام. فلذا بله، یک نوشته ی رنگی هم برای بچه پیش دانشگاهی انگیزه است.
حالا همه این ها را گفتم که شما را قانع کنم برایم خودکار رنگی های ۱۰ تایی sarasa بخرید. اگر قانع نشدید بگویید بیشتر توضیح دهم. می دانید که من می توانم تا صبح برایتان بنویسم و ببافم =)
*کیفیت عکس با کلیک بر رویش بهتر می شود.

  • ۰۰/۰۳/۱۲
  • سایه

نظرات (۵)

  • °○ ‌‌‌‌‌‌‌‌نرگس
  • چرا پشتیبانای ما از این کارا نمی‌کنن؟ :((

    پاسخ:
    ببین کاراشونو :(

    کاش سال کنکورمون تو پشتیبانم بودی:'''') البته با حفظ سمت ِ همکلاسی و هم سرویسی و همه ی هم های دیگه بودن

    پاسخ:
    فک کنم با هم میتونستیم ارتباط بگیریم =}}} وای همینکه همسرویسی بودیم خیلی خوش می‌گذشت.

    اره واقعا. تو تنها پشتیبانی میشدی که به تمامه میتونست منو درک کنه و چقدر خوب میشد*-*

    هعی یادش بخیررر واقعا

    این برگه ها :""")

    پاسخ:
    آرع =)

    پن فقط سال دهم اونم از بهمن به اون طرف ازمون قلم چی میدهدم...

    این پشتیبان من که عملا هیچ کاری انجام نداد

    یعنی هیچی عا ...

    فقط شب جمعه زنگ میزد میگف فردا بیا /:

    دگه همین..

    منم از قلم چی اومدم بیرون به سلامتی و دل خوش

    ولی هر وقت زنگ میزد مامانم با یه شور خاصی میگف " زری جااان ، پشتیبانت" بعدش میزد زیر خنده XDDD

    پاسخ:
    البته من پشتیبان قلمچی نیستم و نخواهم بود تا ابد.
    چرا که از کاظم و قلمچی و اینا اصلا خوشم نمیاد =)
    کار خیلی خوبی کردی اومدی بیرون، به درد نمی خورن.
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">