پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

کنترل گری

سه شنبه, ۱۱ خرداد ۱۴۰۰، ۰۲:۰۶ ب.ظ

چند وقت پیش یک نفر برایم تعریف کرد که پدر و مادرش عادت دارند اهداف سالانه شان را روی یک برگه بنویسند. می گفت یک روز داشتم در اتاق پدر و مادرم، وسیله ای را برای مادرم می بردم که چشمم خورد به برگه ی اهداف سالیانه شان. کنجکاوی بر من غلبه کرد و آن ها را خواندم. یکی از آن اهداف این بود: "قبول شدن دخترمان در فلان دانشگاه و فلان رشته"! می گفت که خیلی ناراحت شدم و در دلم گفتم این زندگی من است، تصمیمات من است و دانشگاه رفتنم هم جزو اهداف خودم محسوب می شود نه پدر و مادرم.

راستش همیشه نوشتن این جور پست ها مرا می ترساند چرا که منع، پشت در است و بنا بر گفته امام صادق مان اگر کسی را سرزنش کنی نمی میری تا به آن درد دچار شوی و من از روزی که شاید خودم بچه ای داشته باشم و از طرز رفتارم با او می ترسم! اما واقعا غصه می خورم. به این دختر چه می توانستم بگویم؟ بگویم ولش کن پدر و مادرت هستند دیگر؟ بگویم مهم نیست؟ بگویم توجه نکن؟ مگر می شود! خودم را جای او می گذارم و می بینم برای بچه ی 17-18 ساله واقعا اذیت کننده است. والدین عزیز! ...

  • ۰۰/۰۳/۱۱
  • سایه

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">