کنترل گری
چند وقت پیش یک نفر برایم تعریف کرد که پدر و مادرش عادت دارند اهداف سالانه شان را روی یک برگه بنویسند. می گفت یک روز داشتم در اتاق پدر و مادرم، وسیله ای را برای مادرم می بردم که چشمم خورد به برگه ی اهداف سالیانه شان. کنجکاوی بر من غلبه کرد و آن ها را خواندم. یکی از آن اهداف این بود: "قبول شدن دخترمان در فلان دانشگاه و فلان رشته"! می گفت که خیلی ناراحت شدم و در دلم گفتم این زندگی من است، تصمیمات من است و دانشگاه رفتنم هم جزو اهداف خودم محسوب می شود نه پدر و مادرم.
راستش همیشه نوشتن این جور پست ها مرا می ترساند چرا که منع، پشت در است و بنا بر گفته امام صادق مان اگر کسی را سرزنش کنی نمی میری تا به آن درد دچار شوی و من از روزی که شاید خودم بچه ای داشته باشم و از طرز رفتارم با او می ترسم! اما واقعا غصه می خورم. به این دختر چه می توانستم بگویم؟ بگویم ولش کن پدر و مادرت هستند دیگر؟ بگویم مهم نیست؟ بگویم توجه نکن؟ مگر می شود! خودم را جای او می گذارم و می بینم برای بچه ی 17-18 ساله واقعا اذیت کننده است. والدین عزیز! ...
- ۰۰/۰۳/۱۱