پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

سخنان دو شیخ در حال بالا رفتن از کوه

سه شنبه, ۴ خرداد ۱۴۰۰، ۰۲:۲۶ ب.ظ

دیروز که داشتم در اثنای راه سپیدار را مورد عنایت قرار می دادم که چرا من را ۷ صبح آورده ای از کوه بروم بالا، یک حرف قشنگ زد. گفت حواست باشد که نسل بشر ابتدائا در طبیعت زندگی می کرده! طبیعت برای ما آفریده شده و ما برای استفاده از آن! اینجا بود که من جامه دریدم و گفتم حق گفتی یا شیخ! اصلا ما انسان های اولیه ای بودیم که به مرور این داستان شهرنشینی را برای خودمان درست کردیم! فلذا بقیه راه را با تصور اجدادم که دور خودشان برگ و پوست حیوانات پیچیده بودند، طی کردم و در دلم به آنها گفتم نگران نباشید من پرچم طبیعت گردی را بالا نگه می دارم!

البته این حرف ها باعث نشد که بعد از اینکه دست هایم را در چشمه شستم، دستمال مرطوب برندارم و به دست هایم کرم نزنم.

  • ۰۰/۰۳/۰۴
  • سایه

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">