پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

مختصر و مفید

سه شنبه, ۴ خرداد ۱۴۰۰، ۱۲:۱۴ ق.ظ

امروز، من و سپیدار، دو تا الف بچه بودیم که توانستیم ساعت 7 صبح برویم کوه. [البته این موفقیت را همگی مدیون سپیداریم که بالاخره بعد از سالهای مدید توانست من را راضی کند یک بار از شِکَرخواب بامداد بلند شوم و هشیار گردم و وا بدهم که بالاخره بروم کوه.] بله ما دو تا دختر 21 ساله بودیم که کوله به پشت مسافت های زیادی را طی کردیم، مسیر چشمه را دنبال کردیم و در بالاترین نقطه ای که می توانستیم نشستیم. با استفاده از سوپرپاور هایی که داشتیم - و رهگذران دیگر دهانشان باز مانده بود - توانستیم آتش درست کنیم و رویش گوجه تخم مرغ بپزیم و چای ذغالی دم کنیم و سیب زمینی را در خاکستر هایش بغلطانیم.

  • ۰۰/۰۳/۰۴
  • سایه

نظرات (۳)

چقدرررر در اون بالاترین نقطه جای من خالی بوده :                     )))))))) 

پاسخ:
وای بذار تو یه وویس بگمت اتفاقا.

آه یادم افتاد. اففففف بر توووو

پاسخ:
عذرخواهم :,)))

مخلصیم

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">