پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

کمی خسته شدم، از بحث کردن، از تمام ممنوعه هایی که نمی دانم به چه دلیلی برایم خودشان را مجاز می دانند، از تمام پیام های واتسپی که نرسیدم امروز جواب دهم، از خستگی جسمی و خواب نامنظم، از این که حتی این غر زدن ها را برایم مجاز نمی دانی، از اینکه نباید صدایت را بشنوم ولی می شنوم، از مخاطب قرار دادنت، از آن حس پارادوکسیکال خوب و بد، از آن حسی که id روی داشتنش پا فشاری می کند و ego می گوید غلط کرده ای! چون نیاز داشتم این بار هیجانی منفی را طوری تخلیه کنم باید می نوشتم. باید می نوشتم که کمی خسته شدم. حتی اگر فکر کنی تمام این ها ناله های بی اعتبار دختر ۲۱ ساله ای ست. حتی اگر هیچ وقت نخوانی ام. باید می نوشتم که امیدوارم ego پیروز شود. همین.
  • ۰۰/۰۲/۲۰
  • سایه

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">