پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

یحی الارض بعد موتها

جمعه, ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۸:۱۵ ق.ظ
وقتی به متیو می گویم بهار و تابستان فصل های مورد علاقه ام هستند می گوید خسته نباشی! چهار فصل داریم، مورد علاقه یعنی یکی! یا بهار یا تابستان! ولی خب من هر دوتایش را دوست دارم. بهار را بخاطر این حجم از سرسبزی و شوق زندگی، تابستان را بخاطر تعطیلی و "دوباره کنار آب زیر ستاره هاییم" و میوه های متنوع و این داستان ها. ولی پاییز و زمستان چه؟ سرد، بی روح، خشکیده، مرده و تاریک. واقعا نیمه دوم سال که می رسد روز به روز منتظر اول بهارم!
اگر پاییز و زمستان بیایند، گل های یاس می خشکند، برگ های نسترن سرخابی توی حیاط می ریزد، انار های درختمان از شدت سرما خشک می شوند، از سفارش آب هندوانه خبری نیست و زندگی روی یک روتین فرسایشی میفتد. اتفاقا همان روز هاست که در جلد درونگرایی ام می روم. نمی خواهم غصه ی زمستان 7-8 ماه دیگر را بخورم. با بهار خوشم و این بسیار واضح است. فقط خواستم بگویم تمام گرمای تابستان را به جان می خرم، حساسیت بهار را تحمل می کنم و امتحانات خرداد و تیر را پشت سر می گذارم ولی امیدوارم زمین همینطور زنده باشد. خدایا! به روز های بهاری تافت بزن لطفا!
  • ۰۰/۰۲/۱۷
  • سایه

نظرات (۴)

زمستون که طبیعت میمیره انگار دل آدمیزادم میمیره

پاسخ:
اگزکلییی

منم بهار و تابستون و پاییز فصلاای موردعلاقمن. از نظر اخوی قبول نیس ینی؟ 

پاسخ:
پاییز رو اومدی و نسازیا
خیر متاسفانه مردود

ببین پاییز وافعا خوش رنگ و زیباست و بارون هاش و نارنگیاش و بافتنی پوشیدناش و آه****-****

پاسخ:
حتما «نگا نارنجیارو، نگا نارنگیا رو» هم؟

حتما دیگه:)))

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">