پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

فندق مامان!

چهارشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۱۱:۵۹ ب.ظ

زیبای جهانم! دخترکم! چند تار سفید در 20 سالگی در موهایت دیده ای؟ فدای سرت نور دو چشمم! فدای سرت! مهم این است که دلت جوان باشد! مهم این است که بخواهی گاهی دیوانه باشی، بخندی، مسخره بازی درآوری، بوردگیم بازی کنی، با آدم ها شوخی کنی، در طبیعت بروی - البته نه 5 صبح ! - و درس مورد علاقه ات را بخوانی و با دنیا در صلح باشی! مو که رنگ می شود مامان جان! یادت که نرفته؟ "موی انسان ذاتا سفیده آقای ضیا!"

  • ۰۰/۰۲/۰۱
  • سایه

نظرات (۲)

جام طلایی «استعداد در شروع متن به صورت جدی و پایان دادن آن با یک ضربه‌ی غیرمنتظره» می‌رسه به شما!

 

<شرق شرق شرق شرق شرق>، صدای کف حضار. :دی

پاسخ:
آخرشم میخواستم بگم اصلا مامان جان با هم میریم بالیاژ می کنیم غصه نداره که :} که دیگه به جمله بزرگان بسنده کردم :))

خواهش می کنم خواهش میکنم من متعلق به همه مردم ایرانم.

حالا تو چندتا دیدی؟ :) منم یه چندتایی دیدم منتظر بودم مغموم شم اما نشدم! 

پاسخ:
من دو سه تا دیده بودم، بعد دیروز دیدم چندتایی بیشتر شدن :}
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">