واگویه
شنبه, ۲۸ فروردين ۱۴۰۰، ۱۲:۵۴ ق.ظ
چند وقتی ست یک گلدان محبوبه شب گذاشته ایم در بالکن. حوالی ساعت های 9-10 شب اگر در بالکن باز باشد، خانه از بویش پر می شود. من دلم می خواهد یک صندلی بگذارم کنارش و به تاریکی شب خیره شوم. یک لیوان آیس کارامل یا اسموتی موز و توت فرنگی - از تبعات یوتیوب گردی زیاد در کانال های درست کردن غذا و نوشیدنی ! - بگیرم دستم و هیچ کاری نکنم. ولی خب حوصله حجاب کردن ندارم و از پشت پرده فقط بویش را می شنوم. به این فکر می کنم که زندگی شاید همین باشد. استشمام بوی محبوبه شب از پشت پرده، نفرستادن تکلیف عباسی و فکر کردن به اینکه پاور کلاس اقتصاد فردا را چطور درست کنم. بله، من گمانم زندگی باید همین باشد.
*جمله آخر از اخوان ثالث.
- ۰۰/۰۱/۲۸
زندگی فهم نفهمیدن هاست.