پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

پناه

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

این وبلاگ، ادامه ی چهارسال نوشتن در وبلاگ ایهام است. شهریور 94 اولین نوشته را منتشر کرده ام و حال 7 سال از آن روز ها می گذرد.
•اینجا خبر خاصی نیست. برای دنبال شدن، دنبال نفرمایید.

۳ مطلب در آذر ۱۳۹۸ ثبت شده است

به عروس زیبایم

پنجشنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۸، ۱۲:۴۳ ب.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۲۱ آذر ۹۸ ، ۱۲:۴۳
  • سایه

ثمرة فؤادی

جمعه, ۸ آذر ۱۳۹۸، ۰۲:۴۴ ق.ظ

زیبای جهانم، نور دو چشمم، گه گاهی میان روزمرگی هایم یکهو یاد تو میفتم. بعد به خودم نگاه می کنم و می بینم اگر همین الان، تو را داشتم، مادر خوبی می شدم؟ جواب برای خودم واضح است. کلی راه دارم که برسم. نه راهی که فکر کنی منتظر گذراندن کارگاه های تعامل با کودک و فرزندپروری ست! نه! راهی که مسیرش به خودم ختم می شود : خود سازی. تو قرار است ذره ذره در وجودم بپروری، روز و شبت را با من بگذرانی و دو سال تمام در آغوش من باشی. روحت قرار است در روح من گره بخورد. روحم به اندازه ی روح تو پاک نیست کوچک من. من از خودم - که تویی - خیلی فاصله گرفته ام. کم کردن فاصله ها سخت است و زمانبر. میدانم که تو نشسته ای آن بالا من و پدرت را - که فقط خودت میشناسی اش - جدا جدا نگاه می کنی. می شود برای ما دعا کنی؟ ...

  • سایه

اوس کریم

يكشنبه, ۳ آذر ۱۳۹۸، ۱۰:۲۴ ب.ظ

میگویم نکند فکر کنی کله شق بازی هایم از ته قلبم نشئت می گیرند ها. نه. ته دلم می دانم که تو منزهی و  سبحانک. غر زدن ها و شکایت ها و بچه بازی هایم برای تو از سر خامی ست. می دانی که من بلوغ مومنینت را ندارم. می دانی که هیچ اگر سایه پذیرد، شاید من آن سایه ی هیچ باشم در مقابل تو. می دانی که بغض هایم از سر ناتوانی ست و اشک هایم وسیله ای برای اظهار نیاز به درگاه تو. بابت خیال هایم مرا ببخش. می دانی که من نه تنها این روز ها، بلکه "همیشه" سراسر عجزم نه؟ می دانی که ممکن است اگر دستم را نگیری از پا دربیایم دیگر؟ آمدم بگویم دوستت دارم و ممنون که صحیفه ی سجادیه را در کتابخانه ام قرار دادی. فقط همین.

  • سایه