خالی کردن هیجانات منفی.
نمیدانم چه بگویم و از کجا بگویم. امروز مقادیری خشم و عصبانیت تجربه کردم که دلم می خواست کله ام را بکوبم به دیوار. از همکلاسی هایی که همه چیز را سیاسی می کردند و هیچ درک متقابلی از فضای کلی کلاس و تفاوت آدم ها نداشتند داشتم دیوانه می شدم. از تصمیم های غیر مسئولانه شأن برای کنسل کردن جشن فارغالتحصیلی ساعت ۹ شب قبل مراسم هم به غایت عصبانی بودم. می خواستند بروند جلوی سر در دانشگاه بیانیه بخوانند و وقتی دانشکده گفته بود که مسئولیت همه کار ها به عهده خودتان است، ناراحت و عصبانی شده بودند و گفتند ما اصلا در جشن شرکت نمی کنیم. از بی منطقی هایشان حالم بد می شود.
از این همه جهالت و نفهمی و قدرت طلبی، از این تصمیمات غلط حاکمیت، از ماله کشی و سکوت آدم ها عصبانی می شوم. عصبانیت بقیه آدم ها که حتی علقه ای به دین و انقلاب ندارند که بیشتر قابل درک است. نمی گویم درست است، اما قابل درک است. امروز یکی از دوستانم استوری کرد :« من نمی توانم همزمانی این اتفاق را با اربعین اتفاقی بدانم. آن هم وقتی جمع کثیری از مذهبی ها خارج از ایران هستند و اینترنت ندارند و نمی توانند واکنش نشان دهند!» و از این حجم از توهم حالم بد شد و میوتش کردم. عصبانیم، بله. حجاب انتخاب من است ، واقعا و قلبا دوستش دارم، کاش آقایان تقاص نفهمی هایشان را از ما و این انتخاب دلیمان نگیرند.
دلم برای دین و انقلابی که پسوند اسلامی گرفته می سوزد، دست چه کسانی افتاده. نمیدانم فیلم اعتراضات امروز را دیده اند یا نه، بسیاری از آدم ها بی حجاب در حال تظاهراتند. یعنی عاملی که می خواستی باعث ترویج حجاب - و بهتر بگویم برخورد قهری با بدحجابی و بیحجابی و تادیب آنها باشد - دارد نتیجهی عکس میدهد. درک کدام قسمت این مفهوم سخت است؟ آه. عصبانیم. از این همه مغلطه و سفسطه و حرف های بیخود و انفعال های منفعت طلبانه و ماله کشانه حالم بهم می خورد. اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا.
- ۰۱/۰۶/۲۹
متاسفانه تعصبات باعث میشه آدم بی منطق شه
حالا این تعصب میخواد از جانب مذهبی ها باشه که دیدم گفتن حقش بوده سکته کرده(بعضی ها)
چه از طرف اونایی که مخالفن و هنوزم که هنوزه میگن مهسا کتک خورده
دو طرف تعصبات کورشون کرده و منطق هاشون ناکار شده